عشق سرگرمیاش آزار و مداواست رفیق!
قیمت یک سحر از عشق چشیدن، صد شب
گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق!
نشدم راهی این چشمه که سیراب شوم
تشنگی نابترین لذت دنیاست رفیق!
بارها تا لب این چشمه دویده است دلم
این شرابی است که از دور گواراست رفیق!
اسم آن روز که نامیدهای اش روز وصال
در لغتنامهی من «روز مباداست» رفیق!
«نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد»
بنشین شعر بخوان، دور جوانهاست رفیق!
انسیه سادات هاشمی
وبلاگ خاک سرد