اگر به سراغ کتاب "بروید با هم بسازید" یا "خانواده" که سخنان دل نشین حضرت آقا درباره ازدواج و تشکیل خانواده در آن است بروید، آن قدر توصیه های ایشان پدرانه و سخنانشان شیوا است که احساس تکلیف می کنید.البته این احساس تکلیف زمانی بیشتر میشود که بدانید متاسفانه خیلی از ماها توصیه های حضرت آقا درباره ازدواج را یا اصلا نخوانده ایم یا اگر هم خوانده ایم به قول حضرت آقا به بله بله گفتن و به به کردن کفایت کردیم و عملش را به عهده ی دیگران گذاشتیم!! همه ما قبل از ازدواج دم از ساده زیستی و زندگی ساده می زنیم اما زمان عمل که می رسد، هزار جور توجیه برای خودمان می آوریم تا آن جا که ماهم مانند مردم عادی و کسانی که خیلی در قید و بند مذهب نیستند دچار تشریفات و آداب و رسومهای دست و پا گیر و غلطی که فقط اجر کار الهی ما را پایین میآورد می شویم. به قول یکی از اساتید حوزه، مردم سطح زندگی شان را بر طبق زندگی افراد مذهبی جامعه میچینند. افراد مذهبی فقط در مقابل خود و زندگی خودشان مسئول نیستند، بلکه در مقابل یک جامعه و الگوسازی برای آن جامعه(و چه بسا جوامع اسلامی دیگر) مسئول هستند. اگر ما که مدام دم از ولایت مداری و اطاعت از ولی می زنیم چه در تشکیل خانواده و چه در زندگی روزمره خودمان دچار تجمل گرایی و چشم و هم چشمی شویم از دیگران چه توقعی داریم؟چرا به جای اینکه ما خودمان را با دیگران بسنجیم با رفتار صحیح مان دیگران را ترغیب و تشویق نمی کنیم به اینکه سطح توقعاتشان را پایین بیاورند؟ ایشان بارها در سخنرانیهایشان برای زوج های جوان تاکید بر سادگی در امر مقدس ازدواج می کنند و توصیه می کنند که از همین ابتدای زندگی (یعنی از مراسم عقد وعروسی) سادگی را شروع کنید که در آینده دچار مشکل نشوید. مثلا در همین بحث شیرین مهریه حضرت آقا میفرمایند این که ما می گوییم چهارده تا سکه در حقیقت میخواستیم یک کار نمادین بکنیم.
پ.ن: باشد که برای این چند خط مطلب هم به به و چه چه نکنیم چون که به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.