هر چقدر آدم میخواهد در این تارنوشت شخصی مطلب بنویسد و به قول گفتنی اظهار نظر شخصی کند، با خودش میگوید مگر با وجود تلگرام دیگر کسی به وب مراجعه میکند. پاسخش را نمیدانم ولی آن چیزی که این روزها به نظر میرسد این است که همهگیر شدن نرمافزارهایی مثل تلگرام مراجعه به سایتهای خبری و مرجع نیز کاهش یافته است، چه رسد به وبلاگ شخصی یک دانشجوی معارف اسلامی و علوم سیاسی. سایتهای بزرگ و پربازدید مطالب مدنظرشان را از طریق کانال و گروه مخاطبین انتقال میدهند و دیگر نیازی به وبگردی نیست. و این لفظ یعنی وبگردی تبدیل شده است به چک کردن تلگرام.
از این تغییر در ذائقه اینترنتی مردم که بگذریم، در حوادث سیاسی گذشته آن چیزی که بیشتر جلب توجه میکند و میشود به عنوان یکی از آسیبهای شبکه های اجتماعی به آن نگاه کرد، اتکای نیروهای سیاسی مختلف از جمله نیروهای مومن به این ابزار است. به طور مثال در انتخابات گذشته اکثر تبلیغات و فعالیتهای انتخاباتی جریان موسوم به اصولگرا از طریق تلگرام صورت میگرفت در حالی که جریان مقابل و به اصطلاح اصلاحطلب از تبلیغات میدانی و مجازی اما بیشتر میدانی و فیزیکی سود برد. باید گفت که نتیجه انتخابات، تبلیغ، ارشاد مردم، گرفتن تحلیلهای سیاسی، ارزیابی فضای سیاسی کشور و هر چیز دیگری که مربوط به تحلیل سیاسی و عمل سیاسی خرد باشد از تلگرام و شبیه این فضاها به دست نمیآید و نیروی مومن انقلابی اگر ادعای کار فرهنگی دارد باید برگردد به میان مردم و پایگاههای اصلی خود یعنی مسجد، کانون، دانشگاه و حوزه......