فکر و ذکرمان شد کسب آبرو. چه آبرویی ؟
مملکت رو تعطیل کنید. دارلایتام دایر کنید درست تره .
مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه می آید.
قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد می کند، نفوس حق النفس می دهند.
باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم.
میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی. سر بریدن از ختنه سهل تر .
ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده.
چشم ها خمار از تراخم است.
چهره ها تکیده از تریاک.
خلق خدا به چه روز افتادند از تدبیر ما؛ دلال، فاحشه، لوطی، لـله، قاپ باز، کف زن، رمال، معرکه گیر، گدایی که خودش شغلی است.
چه انتظاری از این دودمان با آن سرسلسله آخته ؟
حقیقتا ما تمدنی کهن داریم یا کهنه!
دیالوگی از فیلم حاجی واشنگتن
روایت سفیر ایران در آمریکا از وضع حکومت قاجار