قرارگاه

جایی برای بی قراری ها

قرارگاه

جایی برای بی قراری ها

قرارگاه

دانشجوی م.ا و علوم سیاسی
دانشگاه امام صادق (ع)
عضو کانون دانش پژوهان نخبه

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

به نقل از روزنامه کیهان

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ق.ظ

نمی دانم بحث داغ حمایت از مردم مظلوم غزه که این روزها نقل محافل داخلی است، به گوشتان خوره یا نه؟

اما بی‌قرار بودم که مطلبی را در این باب بنویسم، که الحمدلله روزنامه کیهان با آوردن یکی از سخنرانی‌های وحید جلیلی در دانشگاه صنعتی شریف به این دغدغه پرداخته است حرف دل زده است به عبارتی. البته باید بگویم که موردی که مد نظر من است، شبهه ناصبی بودن فلسطینیان است که این روزها بر سر زبان‌ها افتاده. اما مطلب را به صورت کامل در ادامه میاورم تا حق آن ضایع نشود. باید بیان کرد که انصافا سخنرانی جامعی است.

اینم لینکش: http://kayhan.ir/fa/issue/198/8

مسأله فلسطین در انقلاب اسلامی از همان سال 57 مطرح بوده و از آرمان های  مسلم به شمار می آمده. شاید اولین کسانی که بعد از انقلاب به ایران آمدند رهبران مبارزات فلسطین بودند؛ چهره های شناخته شده سازمان آزادی بخش مثل عرفات، ابوجهاد، ابوایاد و...، خیلی گرم در انقلاب اسلامی پذیرفته شدند.
در ابتدای نهضت هم، خود حضرت امام در سال 41 بحث فلسطین را مطرح کردند. باز حتی دورتر برویم، در دهه 20 فعالیت های شهید نواب صفوی و آیت الله کاشانی هم هست. یعنی طی یک جریان ممتدی در تاریخ انقلاب اسلامی و در تاریخ مبارزات دینی ایران به آرمان  فلسطین توجه شده است.
جدای از آن باز بعد از انقلاب چند نقطه عطف وجود داشته؛ از خود انتفاضه اول و انتفاضه دوم بگیرید تا آخرینش که همین جنگ 33 روزه بود. شروع انتفاضه اوّل در فلسطین یک پیوند جدی با انقلاب اسلامی دارد. در حج هایی که زمان امام(ره) برگزار می شد، یک راهپیمایی وحدت وجود داشت و یک راهپیمایی برائت. یک راهپیمایی در مدینه و یک راهپیمایی در مکّه. سال 66 که دیگر تصمیم گرفتند این قضیه را جمع کنند، ایران 400 الی500 نفر کشته داد و کلی زن و مرد آنجا  شهید شدند. در بین تظاهرکنندگان چند فلسطینی بودند که به دست نیروهای عربستان شهید شدند. بعد وقتی که جنازه آنها در فلسطین تشییع شد، تشییع جنازه شان منجر به انتفاضه اول شد. یعنی برای اولین بار، یک مدل حضور انفجاریِ دینیِ مردمی در انقلاب فلسطین تجربه شد درحالی‌که قبلاً گروه های چریکی عهده‌دار مبارزه در فلسطین بودند. این مدل انقلاب ایران را در فلسطین اسمش را گذاشتند انتفاضه، یعنی یک انقلاب انفجاری.
می خواهم بگویم انقلاب ایران و انقلاب فلسطین یک پیوندهای این طوری داشته اند. از اوّلین گروه هایی که کارهای جهادی اساسی را داخل فلسطین دومرتبه کلید زدند، همین جهاد اسلامی بود، که این حرکت ها تحت تاثیر انقلاب اسلامی بودند.
آقای فتحی شقاقی یک دانشجوی پزشکی بود در مصر که به خاطر هواداری از اندیشه های امام خمینی به زندان می افتد. مدتی در زندان های مصر حبس بوده و در آنجا مبانی ایدئولوژیکی اش را تقویت می کند. بعد می آید گروهی را تشکیل می دهد و خط مبارزه دینیِ اسلامیِ نابی در فلسطین شکل می گیرد. از آن طرف هم حزب‌الله لبنان را داریم که وضعیتش مشخص است و با اسرائیل درگیرمی شود و نسبت آن هم  با اندیشه های امام(ره) مشخص است. در هر صورت دیرینه ما و به اصطلاح سابقه فعالیت های ما در عرصه فلسطین مشخص است.
در هر کدام از این نقطه عطف ها، یک فضایی در ایران به وجود آمده. مثلاً در  انتفاضه اول یا  دوم یا جنگ 33 روزه یک شور و هیجان و یک التهابی به وجود می آید و بعد از  مدتی  سرد می شود. 
و باز از صفر شروع می کنیم، و چون می خواهیم هیجان خودمان را اقناع کنیم، می آییم دست به یک سری کارهایی می زنیم که باز اگر بخواهد تجربه دفعات پیش تکرار شود، دوباره افول خواهد کرد. پس نکته اول این است که بدانیم که از صفر نمی خواهیم شروع کنیم. باید بدانیم که اولین کار و ابتدایی ترین کاری که باید انجام دهیم، این است که یک آسیب شناسی از فضای 20 یا30 سال گذشته داشته باشیم.
ما در حوزه فلسطین باید بفهمیم که فضای جنگ چه نوع فضایی است. 
این حوزه اتفاقاً حوزه ای است که همه می توانند در آن کار کنند. یکی از خرابکاری های استراتژیکی که ما داشتیم، این بوده که چون  به تکلیف همیشگی مان عمل نمی کنیم و یک سری کارهایی را که باید در طی زمان انجام دهیم، انجام نمی دهیم، می خواهیم دوپینگی عمل کنیم و دوپینگ جواب نمی دهد. و اگر دو سه بار هم دوپینگ برای کسی جواب بدهد بعد از آن، بُنیه شما را آن‌قدر ضعیف می کند که یک نیروی ضعیف هم شما را شکست خواهد داد. کار فرهنگی اینگونه است که شما باید در طی زمان کارهایش را انجام بدهید؛ که وقتی که مثلاً قضیه غزه پیش می آید، تمام انرژی هایی که در جهان اسلام وجود دارد بداند چگونه باید بیاید در صحنه و تاثیرگذار باشد.
ما می آییم مدلی را طراحی می کنیم که 99 درصد مردم نمی‌توانند آن را انجام دهند. مثلاً می رویم فرودگاه، می گوییم ما می‌خواهیم اعزام شویم به غزّه! 
این چه الگو دادنی است؟! راهکارهایی ارائه  نمی دهیم که اکثریت مردم بتوانند به همان میزانی که احساساتشان جریحه دار شده، وارد میدان شوند. می آییم حالت های «حدی» را مطرح می‌کنیم. به این ترتیب کلی از انرژی ها هرز می رود؛ یا مأیوس می شوند از اینکه بتوانندکاری بکنند. اگر این حرکت یک حرکت مثلاً سمبلیک است و قرار است ما یک استفاده «تبلیغاتی» از آن کنیم، خب پس راهکارهایش کجاست؟! ابزارهایش کجاست؟! محمل‌هایش کجایند؟! بعد شما می‌بینید که هزاران نفر/ساعت کار صورت می گیرد، کلی هزینه داده می شود، یک هفته مثلاً در فرودگاه می‌خوابند، چقدر نتیجه گیری می شود؟! درصورتی‌که طرف مقابل به‌خاطر اینکه سیستم تبلیغاتی و رسانه ای خاص خودش را دارد، یک دهم این هزینه می‌کند و ده برابرش نتیجه می گیرد!
اطلاعات ما راجع به جهان اسلام به شدت پایین است. اطلاعات ما راجع به محتوا خیلی کم است. اطلاعات تاریخی که اصلاً نداریم. سرزمین های1967 چی بوده؟ 1948چی بوده؟ جنگ 6روزه چه بود؟ جنگ رمضان چه بود؟ 
اگر به بنده بگویند پنج دقیقه راجع به حزب الله یا حماس یا جهاد اسلامی حرف بزن، دقیقه سوم حرف کم می آورم!
مثلاً همین بحثی که اخیراً مطرح شد که اینها سنّی اند، که بماند، وهابی اند که بماند، ناصبی اند! درحالی‌که طراح همین موشک های گردان های عزالدین قسام کسی به نام "محمد نضال فرحات" است و وصیت نامه اش در سایت حماس هم هست. در وصیت نامه اش که ده بند است، در بند دهم نوشته «اکنون زمان، زمانه مهدی(عج) است و من از امروز تا لحظه ظهور با او بیعت می کنم
آقای فتحی شقاقی کلی جمله راجع به امام حسین(ع) دارد. شعرای برجسته فلسطینی مثل "سمیح القاسم" و "معین بسیسو" و... راجع به اباعبدالله(ع) شعر دارند. یعنی ماجرایی را که شما می‌توانستید با کمترین هزینه طی زمان جا بیندازید، به خاطر خلائی که ایجاد کردید، مشکل ساز شد. 
با دو سه جمله وبلاگی موجی دروغین درست می شود که یکی از فرماندهان حماس گفته: «همان‌طورکه یزید بر حسین پیروز شد ما هم بر اسرائیل پیروز خواهیم شد!» عده ای انجمن حجتیه ای هم نشسته اند که به اشاره ارباب های انگلیسی شان به  این دروغ‌ها ضریب بدهند. کوچک‌ترین و ابتدایی ترین کارهایی را که می توانستیم در قضیه فلسطین انجام بدهیم، انجام نداده ایم. باید عناصر و آثار و مراکز بیداری اسلامی در کشورهای مختلف را بشناسیم. هر حرکتی در جهت پر کردن این گسل ها باشد مفید است و تا نتوانیم این گسل‌های عمیق بین مراکز و عناصر بیداری را در جهان اسلام  پر کنیم، مطمئن باشید اتفاقی نخواهد افتاد.
امام خمینی استراتژی اش درباره صهیونیسم چه بود؟ می گفت هر کسی یک سطل آب بریزد. شما باید این استراتژی را منتقل کنید.  باید به این  راهبرد  برسید که ما می خواهیم یک کاری کنیم که هر مسلمانی در هفته نیم ساعت برای  فلسطین وقت بگذارد و هزار راهکار داشته باشد. هرکس، هر توانی که دارد. از یک بچه پنج ساله ، شما باید طرح برایش داشته باشید، که مثلاً بیا برای غزه نقاشی بکش تا وزیر ارشادش، تا کارگردان سینما و ... .
همین استراتژی سطل آب. امام(ره) خیلی جمله استراتژیک و حکیمانه ای گفته اند؛ با همین یک جمله، هم دشمن را تحقیر کرده‌اند، هم روش داده اند، هم مزیت نسبی مسلمان ها را یادآوری کرده اند و قدرت مسلمین را نشان داده اند.
مثلاً من یک معلم دبستان هستم در سودان، چه کار می توانم برای حمایت از غزه بکنم؟ باید برای او هم طرح داشته باشید. مثلاً تو برو برای بچه های کلاست مسابقه نقاشی غزه برگزار کن؛ تو هم در مالزی این کار را بکن، تو هم در فیلیپین، تو هم در کانادا. نتیجه اش را هم بیاورید در این سایت. این مثلاً یک موج است، ولی همه باید شریک بشوند. کارهای کوچک و عملی و هدفمند و مستمر تعریف بشود.
هر کس در دانشگاه، هر جا هست، باید به تناسب کار خودش، کار بکند. ما نباید مبارزه با اسرائیل را از زندگی عادی جدا کنیم.
مثلاً دانشجوهای فنی بروند توی خط این که خط تولید موشک‌های دست ساز طراحی کنند، که اگر این ها می خواهند جلوی قاچاق سلاح به غزه را بگیرند، ما مثلاً به یک تکنولوژی نظامی پرتابل برای گروه های پارتیزانی چریکی برسیم. از بچه های برق و  الکترونیک هم بیایند در حوزه جنگ الکترونیک کار کنند. جواب می‌دهد این کارها. چند تا بچه های شیمی و متالورژی هم بیایند بگویند آقا ما می خواهیم یک چیزی بسازیم که حتی اگر شصت سال دیگر هم محاصره غزه طول بکشد، اینها با مثلاً پودر رختشویی هم بتوانند موشک درست کنند!
شمایی که می گویی «نستله» اسرائیلی است، خب دانشجوهای صنایع غذایی، بیایند بگویند ما یک چیزی می سازیم که همه خواص آن را داشته باشد. اسرائیلی هم نباشد. آقا ما انرژی هسته ای را ساختیم، این را چطور نمی توانیم بسازیم؟! خب این ها مسخره است دیگر! حتی موبایلش. این هم موضوع خوبی است. خودکفایی از صنایعی که به صهیونیسم وابسته اند. همین را جشنواره کنید. فراخوان بدهید، به بحث بگذارید. هر کس در رشته خودش پیشنهاد کند. بنده رشته‌ام شیمی است، می روم یک چیزی اختراع می کنم که مثلاً بمب فسفری را خنثی کند. یا مثلاً یک دفعه اعلام بشود دویست پایان نامه دانشجویی در دانشکده های فنی و پزشکی و علوم انسانی ایران برای پاسخگویی به نیازهای واقعی بحران غزه دارد انجام می شود یا عناوینش تصویب شده. خود این ها الگو می دهد. خبرش بلافاصله گسترش پیدا می کند. این ها جنبش نرم افزاری هم هست. جنبش نرم افزاری که فقط حرف های صد من یک غاز و قلمبه سلمبه راجع به سنت و مدرنیته نیست!
از این ها گرفته تا اینکه برای دانشجوی زبان اسپانیولی هم طرح داشته باشیم که تو هم این کارها را می توانی بکنی: یک وبلاگ اسپانیولی اینطوری بساز، این ها را بگذار داخلش، برو توی این وبلاگ‌های اسپانیولی کامنت بگذار و ...؛ ولی متأسفانه همه می خواهند یک کار خیلی غول آسا و عظیمی بکنند که هیچ‌کس آن کار را هم نمی‌کند! یک کاری می خواهیم بکنیم که کارستان باشد. درحالی که  کار کارستان همین است، هر کس یک سطل آب بریزد.
به جای این که از بالا یک حرکتی بیاید، همه را سازماندهی کند، یک حرکت از پایین به بالا باید شکل بگیرد. هر کس بر مبنای مزیّت نسبی که دارد، و امکاناتی که در اختیارش هست، یک کاری را شروع کند. 
«فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره»؛ ترازوی زندگی انقلابی، ترازوی دیجیتال است.  جالب اینجاست که ما همه مان آدم های باسکول ایم! کمتر از باسکول، اصلاً در مرام‌مان نیست. باید مثلاً یک کاری انجام بدهیم که ده تُن وزنش باشد. مثقالی حاضر نیستیم. نگاه قرآنی، نگاه مثقالی است. شما مثقالی کار کنید، خلوص هم داشته باشید، این جواب می دهد. ما می گوییم: حالا من بروم توی یک وبلاگ کامنت بگذارم؟ یعنی چی! که چه بشود!

ما می خواهیم برای خدا کار کنیم، ولی به روش های مهندسی! با محاسبات مادی و عادی. ما می گوییم: جهاد! خب جهاد، اصلِ اولش ایمان به غیب است. ما می گوییم یک کاری باشد که از بای بسم الله تا نون پایان، همه اش را ما محاسبه کرده باشیم. این که شد تفکر مادی! پس ایمان کجاست؟ توکل کجاست؟ اخلاص جایگاهش کجاست؟ اگر آرمان هایمان از آن جنس است، روش هایمان هم باید آن جنسی باشد. روش ها کاملاً پروژه ای شده، کاملاً مهندسی. محاسبه می کنیم که اگر این کار را کنیم، آن اتفاق خواهد افتاد. جالب اینکه محاسباتمان هم، باز جواب نمی دهد! 
شما دانشجویان و دانشگاهیان باید یقه وزارت خارجه را بگیرید. از این ها اطلاعات بگیرید. در فلسطین چه خبر است؟! اسرائیل چه نیت شومی در سر دارد؟! در ترکیه چه می گذرد؟! اوضاع سوریه چیست؟! پادشاه اردن چه می کند؟! ملک عبدالله چه می کند؟! قطر چه کاره است؟! تحولات مصر به کدام سو می رود؟!
بعضی موقع ها شاید شما بتوانید یک لیستی فراهم کنید از مثلاً روشنفکرها و رسانه هایی که در کشور های مختلف اسلامی در ماجرای غزه عملکرد خوبی داشته اند. بروید از کل این ها تجلیل کنید. این ها خودش فضاسازی می کند. در لبنان، این آقای "طلال سلمان"، یک نفره ایستاده و در مقابل همه رسانه های مشهور جهان عرب شمشیر می زند. یکی این و یکی "فهمی هویدی" که مواضع نزدیک به حماس و حزب الله دارد. یک «دستتان درد نکند» به این ها بگویید. به آقای طلال سلمان بگویید ما مثلاً یک بزرگداشت «هفته طلال سلمان» در دانشگاه مان برگزار کردیم؛ چندتا از مقاله هایت را به مردم دادیم، عکست را زدیم همه دیدند. اما حتی نمی گویم دعوتش کنید که نکند خدای نکرده برایمان خرج داشته باشد!
تا جایی که می توانید خودتان کار کنید. تا جایی  هم که می‌توانید خط بدهید تا تشکل های هم تراز شما کار کنند.
اگر در توان شما نیست، مطالبه کنید. از هنرمندها، از رسانه ملی، از مدیران فرهنگی. مطالبه جدی کنید. چرا بیست سال است در جمهوری اسلامی فیلم راجع به فلسطین ساخته نشده؟! کارهایی که بدنه فرهنگی دولت کرده چه بوده؟ وزارت ارشاد چه کار می کند؟ سازمان فرهنگ و ارتباطات چه می کند؟ آقای مسئول! چکار کردی برای مسأله فلسطین؟!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی