قرارگاه

جایی برای بی قراری ها

قرارگاه

جایی برای بی قراری ها

قرارگاه

دانشجوی م.ا و علوم سیاسی
دانشگاه امام صادق (ع)
عضو کانون دانش پژوهان نخبه

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است


عشق سرگرمی‌اش آزار و مداواست رفیق!


قیمت یک سحر از عشق چشیدن، صد شب


گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق!


نشدم راهی این چشمه که سیراب شوم


تشنگی ناب‌ترین لذت دنیاست رفیق!


بارها تا لب این چشمه دویده است دلم


این شرابی است که از دور گواراست رفیق!


اسم آن روز که نامیده‌ای اش روز وصال


در لغتنامه‌ی من «روز مباداست» رفیق!


«نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد»


بنشین شعر بخوان، دور جوان‌هاست رفیق!

انسیه سادات هاشمی

وبلاگ خاک سرد

۱۸ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۳۶ ۲ نظر

خبر به دورترین نقطه جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد

چه می کنی؟ که اگر او را خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...

رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه جهان برسد

گلایه ای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که نه...! نفرین نمی کنم... نکند
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

۰۲ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۵۸